عمر بر باد می رود بی او


کی بود زندگی چنین نیکو

نفسی عمر را غنیمت دان


حاصل عمر خود ز خود می جو

ما چنین مست و عقل مخمور است


گو برو هر چه بایدش می گو

در دلم جز یکی نمی گنجد


غیر آن یک بگو که دیگر کو

گر هزار است و گر هزار هزار


نزد عارف یکیست بی من و تو

احول است آن که یک به دو بیند


تو چو احول نه ای نبینی دو

ذکر سید همیشه این باشد


وحده لا اله الا هو